دغدغه

  • خانه
  • ورود 

این سگ بهتر است یا تو ؟

28 دی 1394 توسط برزيگر

داستانى آموزنده به این مضمون در كتاب‏هاى عرفانى نوشته‏اند :

پادشاهى در راه شكار در حالى‏كه وزیرش او را همراهى مى‏كرد ، دیوانه‏اى را دید كه سگى را پهلوى خود بسته و با او خوش و خرم نشسته .

به وزیرش گفت : بیا لختى با دیوانه دل خوش كنیم . وزیر گفت : اى پادشاه ! این مرد از اطوارش پیداست دیوانه است ، ممكن است به ساحت شاهى جسارت ورزد و این از شأن سلطنت به دور است !

شاه گفت : باكى نیست ، نزدیك دیوانه شدند . شاه گفت : اى مرد ! این سگ بهتر است یا تو ؟
دیوانه جواب داد : این سگ هرگز از فرمان من بیرون نیست ، پس شاه و گدا اگر از حضرت حق اطاعت كنند ، از سگ بهترند ، وگرنه سگ از هر دو آن‏ها بهتر !

 نظر دهید »

ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻳم...

18 آذر 1394 توسط برزيگر

ﺑﺰﺭﮔﯽ می ﮔﻔﺖ :

ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻳﺪ .ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ : ﭼﻪ ﺟﻮﺭی ؟
ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﻴﺸﻲ ؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﻭﻗﺘﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺮﻡ ﻭ ﻣﻴﺎﻡ .
ﮔﻔﺖ : ﺁﻓﺮﻳﻦ .ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !…
پس هیچ وقت نگران و ناراحت چیزی نباش
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎﻥ

 نظر دهید »

.........

09 آبان 1394 توسط برزيگر

هفتــه ای یــڪبار زبـاله های منطقـه را جمع میـڪرد !
ازش ڪه پرسیدنــد چرا ایــن ڪار را میـڪنــی ؟
با خنــده ای جواب داد: با ایــن ڪار هم شهر را تمیــز میـڪنــم
و هم اگـر غرور بیجایـی داشتـه باشم آن را له میـڪنـم.

{شـهـیـد دکتر مصطفی چـمـران}

 نظر دهید »

✘چادری ها اگه پهلوشون درد دیـن نداشته باشه زهـرایی نیستن✘

01 آبان 1394 توسط برزيگر

✘اگه مانتوی تنگ و کوتاه بپوشی و چادرتو چارتاق باز بذاری!
✘اگه چادر سرت کنی و دستت تا آرنج معلوم باشه!
✘اگه چادر سرکنی و روسری جیغ و زرق و برقی سر کنی!
✘اگه چادر سر کنی و ولو یه نمه موهاتو بیرون بریزی!
✘اگه چادر سر کنی و رژ قررررمز بزنی و یه کیلو آرایش رو خودت خالی کنی!
✘اگه چادر سر کنی و کفش هایلایت بپوشی!
✘اگه چادر سر کنی و ساپورت بپوشی و چادرو کلا جمع کنی ببری بالا!
✘اگه چادر سر کنی و زل بزنی تو چشم نامحرم!
✘اگه چادر سرکنی و قهقهه بزنی جلو چشم نامحرم!
✘اگه چادر سر کنی و انگشتر به چه گندگی دستت کنی!
✘اگه چادر سر کنی و برق النگوهات تا دو فرسخ اونورترو بگیره!
✘اگه چادر سر کنی و لاک رنگوارنگ بزنی!
خلاصه اینکه اگه چــــادر سرکنی ولی عفــــیــــف نباشی ↶حضرت زهـــرا شـــفاعتت که نمی کنه هیــــــچ
شــــکایت هم می کنه!
اونوقته که میشی مصداق خســـرالدنیـا و الاخــره!ببیــن دختـــر خوب!
✘ارزش نداره به قیمت خلـق خدا پا بذاری رو دستـورات خـدا✘
نگـاه کـن ببین خـدا ازت چـی خواسته!
یـادت باشه
✔️اون موهایی که بیرون میریزی
✔️خنده های از ته دلت
✔️زینت های ظاهریت
همـه و همـه اول ←امانت→ خداست
بعد هم فقـط برای ←یک نفـره→!
کسی که قراره تمام زندگیتو باهاش به شـراکت بذاری!
از همیـن حالا عهـد ببند با خودت که امانتدار خـوبی باشی
و اینـو بدون که هـرچقـدر بیشتـر از الان متعهـد باشـی
خـدا هم کسیـو برات میفرسته که به همون اندازه متعهـد باشه!
✘چادری ها اگه پهلوشون درد دیـن نداشته باشه زهـرایی نیستن✘
اینـو یـادت نـره

 نظر دهید »

مادر! مرا ببخش اگر دیرآمدم..یک مشت استخوان شدنم طول می‌کشید...

25 مرداد 1394 توسط برزيگر

◆ مادر سلام! آمده‌ام بعد سال‌‌ها
◇ انگار انتظار تو را پیر کرده است

◆ زود است باز این همه پیری برای تو
◇ شاید منم که آمدنم دیر کرده است

◆ دیرینه سال بود که سرپنجه‌های من
◇ چنگال بسته بود به حلقوم خاک سرد

◆ تا مغز استخوان مرا خورده بود خاک
◇ تا مغز استخوان مرا خورده بود درد

◆ مادر! مرا ببخش اگر دیر آمدم
◇ یک مشت استخوان شدنم طول می‌کشید

◆ تا ارتفاع شانه مردان شهرمان
◇ از دست خاک پر زدنم طول می‌کشید

◆◆◆

 2 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 15
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

دغدغه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

بگرد

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس